ما شدنمانما شدنمان، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره
سلالهسلاله، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره
وبلاگموبلاگم، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره
ساراکوچولوساراکوچولو، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

دخترم

برای دخترم

1393/4/13 0:13
نویسنده : حمیده
200 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم الان که برات مینویسم خیلی بهت عادت کردم ... خیلی ... دیگه واقعاً شدی همزبون مامان

باید اعتراف کنم که اولا که به دنیا اومده بودی چنین حسی بهت نداشتم چون فقط خسته بودم وتروخشکت 

میکردمو دائم یا شبا به خاطرت بیدار بودم چون اصلاً خوب نمیخوابیدی !!! اگه حتی ساعت 1نصف شبم 

میخوابیدی 6:30، 7 صبح بیدار بودی از زندگی سیرشده بودم تازه 2،3روز اول زندگیتم که دوتایی بخاطره 

زردیت رفتیم بیمارستان بااینکه دکترت بهم گفته بود که اگراحیاناً زردی داشت بیمارستان نرید چون واسهء

بخیه های من خوب نیست اما دو روز بعد تولدت وقتی دیدیم زرد شدی وبرای غربالگری بردیمت بیمارستان

پیامبران ودکتر زردیت روتأئید کرد بابایی اصرار کرد که بیمارستان بخوابونیمت....خطا

خیلی روزای سختی بود خداییش باباییم خیلی اذیت شد حالا بماند که ساعتای اولم که به دنیا اومده بودی

شیر نمیخوردی وفقط میخوابیدی که پرستارا میگفتن خوب نیست ممکن بود قندت بیافته...

وای که چه روزایی بود... 

شبا نمیخوابیدی... روزا نمیخوابیدی... همش باید بغلت میکردم... بابایی ام همش مأموریت بود

هرماهم که میبردمت مرکز بهداشت میگفتن وزنش کمه... چقدر گریه کردم بعضیا بامنظور وبعضیا بی 

منظور میگفتن دخترت چقدر کوچولوه... چقدر حرص خوردم چقدر جلوی چشمام ازبچه دوماهم خون 

میگرفتن ومن خون گریه میکردم... گفتن ازمچ دستش عکس بندارید ببینیم نرمی استخون داره یانه...؟!

خدایا شکرت ...هیچی نبود ... گفتن هیچی نیست طبیعی خودش خوب میشه...

نه گوشت میخوردی نه ماهی نه مرغ ونه هیچ خورشتی...

فقط میگفتی پلو سیسید...

ولی الان نسبتاً خوراکت خوب شده...

ولی هنوز که هنوزه وقتی مریض میشی پیر میشم به هیچی لب نمیزنی به هیچی . یک قطره دارو 

نمیخوری حتی یک قطره ... هنوز تواین زمینه برنده تویی هنوز حریفت نشدم...

ولی الان تپل مامانی، الان همدم مامانی ، خیلی خانوم شدی دختر گلم ،خیلی باهوشی، 

خیلی بیشتراز سنت میفهمی ومن از این موضوع نگرانم...

خیلی مراقب اخلاقت هستم خیلی مراقب خوبیات هستم ...از خداهم کمک میخوام  که انسان باشی

انسان فقط همین والبته تنت هم سالم باشه دختر گلم  ... 

یه چیز جالب مامانی جدیداً میگی مامانی برام یه داداش بیار یه خواهر...niniweblog.com 

چه خبره مادر... دوستت دارم دختر گلم خیلی بهت وابسته ام خیلی...

پسندها (4)

نظرات (6)

فاطمه مامان باران
13 تیر 93 10:16
سلام عزیزم لحظه لحظه احساساتتو درک کردم خدا حفظ کنه دختر ماهتو و هیچ کسو با بچش به امتحان نکشه چون خییییییییلی سخته
حمیده
پاسخ
مامی آینده
13 تیر 93 10:37
واااااای خوشبحالت من که عاشق این کارای بچه هام
حمیده
پاسخ
ایشالا خدا زود زود یه نی نی خوشگل بهت بده
هستی مامی
13 تیر 93 11:15
سسلام خانومی ممنونم که به وبلاگ دخترم سر زدین التماس دعا عزیزم
حمیده
پاسخ
خواهش میکنم گلم محتاجم به دعای شما عزیزم
mahdis
13 تیر 93 13:05
خدا برات حفظش کنه عزیزم.پیش منم بیا
حمیده
پاسخ
چشم گلم حتماً
مهربوون
13 تیر 93 14:30
دختر همیشه همزبون مادره... سلامت باشید همیشه کنار گل دخترت
حمیده
پاسخ
مرسی گلم ممنون سرزدین
الــنـــازجوون
16 تیر 93 12:37
به به چه دختر خانم ناز و خوشکلی خدا برای مامان و بابان گهش داره
حمیده
پاسخ
ممنون خاله جون مرسی که سرزدین
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم می باشد