این روزهای من
سلام دوستان ...سلام نخود کوچولو ...
این روزها نشست و برخاست خیلی برام سخته اما با این حال سعی میکنم فعالیتم کم نباشه ویه گوشه نشینم
شاید باورتون نشه اما هم خیاطی میکنم هم این روزا سعی میکنم خونه تکونیمو انجام بدم البته با کمک اقای عزیز
سلاله هم که فوق العاده شیطونی میکنه وبعضی وقتا واقعا خسته میشم از کارهاش ...
اما خداروشکر ایشالا همیشه سالم وسرحال باشه ومنم سالم باشم جون داشته باشم باهاش سرو کله بزنم...
این نخود مامان هم که فوق العاد شیطونه مثل خواهرش میمونه اخرین بار که رفتم سونو ...دکتر گفت :وااااای
ماشالله چقدر تکون میخوره !!! .... این حرفو 5سال پیشم وقتی سلاله تو شکمم بود شنیده بودم ...
خداروشکر ...الهی که فقط سالم بیاد بغلم ...شیطونیشم به جون میخرم ...
روزا همش تو راه دستشوییم ...واقعا کلافه ام کلافه ... شبا هم که همش از این پهلو به اون پهلو ...
این خانومم که همش لگد میزنه ........
این روزا حال روحیم بهتر از قبله اما بعضی وقتا بیخودی وبا یه چیز کوچیک عصبانی میشم بعدم گریه میکنم
خیلی هم خون دماغ میشم ...نمیدونم از چیه اما مطمئنم از فشار بالا نیست چون من همیشه فشارم پایینه
فقط دارم روز شماری میکنم که این روزا تموم بشه یه ذره سبک بشم ...هرچند که بعد از به دنیا اومدن این وروجک
کارام بیشتر میشه!!!