مامانی فکرکنم باید ابروهامو کوتاه کنم...
سلاله امروز رفت جلوی ایینه اول یه کمی خودشو ورنداز کرد بعد دستشو گذاشت رو یکی از ابروهاش وگفت: مامانی ابروم درد میکنه فکرکنم باید ابروهامو کوتاه کنم...بازم از اون حرفای تاریخی بودا... حالا من که همینجور متعجب دارم نگاهش میکنم دوباره با قیافهء حق به جانب ونگاه عاقل اندر سفیه گفت باور کن مامان باید حتماً برم کوتاهش کنم تا خوب بشه....!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی