همکاری سلاله

دیروز و امروز خیلی خسته شدم 

یکمی بیشتراز معمول کارداشتم،جدیداً احساس میکنم احساس مسئولیت سلاله خیلی بیشتراز قبل شده

وقتایی که من خیلی کار دارم  همش میپرسه مامانی اخه خسته میشی انقدر کارمیکنی 

منم بهش توضیح میدم که اگه همه باهم کمک کنن یه نفر خسته نمیشه

وقتی دقت میکنم میبینم یه کمی میره تو فکر وبعد میگه مامان منم میخوام کمکت کنم

منم میگم که بره واتاقشو جمع وجور کنهادامه مطلب یادتون نره...

کارهایی که به عهده سلاله گذاشتم:

1- اول از همه مرتب کردن اتاقش

2-اوردن وبردن وسایل سفره غذا 

3- مسواک زدن 

4- لباس پوشیدن ودراوردن،کفش پوشیدن ودراوردن

5- وقتایی که میخوام جاروبرقی بکشم خیلی دوست داره میدم اتاقشوخودش بکشه، یه دستمال کوچولو هم بهش میدم اتاقشو گرد گیری میکنه{ بین خودمون بمونه وقتی حواسش نیست یه بار دیگه خودم میکشم}

قربونش برم