ماه قشنگی ها
بیایین قول بدیم حتماًهمدیگه رو دعا کنیم ... باشه.... قول دادینا...
ادامه مطلب یادتون نره ها....
یادتونه همش دلمون میخواست سحریا بیاییم سرسفره بامامان بابا سحری بخورییم ...
بعضی وقتا پا میشدم میدیدم صبح شده ومن وبیدار نکردن
زهره و زهرا یادتونه....
هنوزم وقتی یادش میافتم بغضم میگیره اخه خیلی روزای خوبی بود...
روزه کله گنجشکی ، خوراکیهایی که میخریدم میذاشتم کنار تادم افطاربزنم توگوشش،
عیدنوروزی که افتاده بود توماه رمضون،
یادمه اون سال اگه تو روز وقبل از افطار میرفتیم عیددیدنی یامیومدن عیددیدنی هیچکس چیزی نمیخورد..... چقدر بد بود اخه منم تو رودردایسی گیرمیکردم ...
خیلی روزای خوبی بود خیلی...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی