واکسن ،ازمایش خون،...
روز پنجشنبه 93/12/7 رفتم از خون دادم برای قند،یه بار خون دادم گفتن برو شنبه بیا پودر قند بهت میدیم بخور بعد
ببینیم چه جوری میشه! بعد از اونم ساعت ده رفتم واکسن کزاز زدم که هنوزم درد دارم
دوباره امروز صبح از ساعت 7:30 رفتم ازمایشگاه تازه الان اومدم(ساعت 10:15) خونه دوبار ازم خون گرفتن دفعه دوم خانومه میگفت
خون داخل سرنگ نمیره !!!میگفت حتما ترسیدی سعی کن به چیزای خوب فکرکنی ...
با ترس ولرز نگاه کردم به سرنگ دیدم واقعاً هرچی سرنگ رو میکشه خونی داخل سرنگ نمیره!!!
وااااااای خدا چقدر رگ دستم درد گرفت اخر باهر بدبختی بود یه ذره خون کشید گفت همین بسه!
اخی الهی بمیرم اومدم دیدم سلاله نشسته داره شبکه پویا میبینه ...بچم دیگه خانوم شده ...البته یه بار اومدم
صبحونه اش رو دادم دوباره رفتم ...خیلی سخت بود مخصوصا سرکشیدن اون اب قند
(یه بار ساعت 9:15 اومدم خونه دیدم سلاله نشسته بود جلوی تلویزیون قیافه اش پکر بود البته بهش گفت بودم
صبح میرم ازمایش خون میدم تو بخواب یا تلویزیون ببین تا بیام ... بعد گفت مامانی رفتم دستشویی شیراب سفت
بود مجبور شدم همینجوری بیام بیرون !!!تو عصبانی میشی؟!!! خیلی ام گریه کردم
دلم خیلی براش سوخته بود گفتم نه مامان عیب نداره ...بعد گفت ولی مامان دست وصورتم رو خوب شستم
رفتم یه بوسش کردم ...خیلی دلم براش سوخته بود ...البته من خیلی رو این مسائل حساسم اگه حالت عادی
بود کلی قاتی میکردم)