ما شدنمانما شدنمان، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره
سلالهسلاله، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره
وبلاگموبلاگم، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره
ساراکوچولوساراکوچولو، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

دخترم

واکسن ،ازمایش خون،...

1393/12/9 10:35
نویسنده : حمیده
442 بازدید
اشتراک گذاری

روز پنجشنبه 93/12/7 رفتم از خون دادم برای قند،یه بار خون دادم گفتن برو شنبه بیا پودر قند بهت میدیم بخور بعد 

ببینیم چه جوری میشه! بعد از اونم ساعت ده رفتم واکسن کزاز زدم که هنوزم درد دارمniniweblog.com

دوباره امروز صبح از ساعت 7:30 رفتم ازمایشگاه تازه الان اومدم(ساعت 10:15) خونه دوبار ازم خون گرفتن دفعه دوم خانومه میگفت

خون داخل سرنگ نمیره !!!میگفت حتما ترسیدی سعی کن به چیزای خوب فکرکنی ...

با ترس ولرز نگاه کردم به سرنگ دیدم واقعاً هرچی سرنگ رو میکشه خونی داخل سرنگ نمیره!!! 

وااااااای خدا چقدر رگ دستم درد گرفت اخر باهر بدبختی بود یه ذره خون کشید گفت همین بسه!

اخی الهی بمیرم اومدم دیدم سلاله نشسته داره شبکه پویا میبینه ...بچم دیگه خانوم شده ...البته یه بار اومدم

صبحونه اش رو دادم دوباره رفتم ...خیلی سخت بود مخصوصا سرکشیدن اون اب قندniniweblog.com

(یه بار ساعت 9:15 اومدم خونه دیدم سلاله نشسته بود جلوی تلویزیون قیافه اش پکر بود البته بهش گفت بودم 

صبح میرم ازمایش خون میدم تو بخواب یا تلویزیون ببین تا بیام ... بعد گفت مامانی رفتم دستشویی شیراب سفت

بود مجبور شدم همینجوری بیام بیرون !!!niniweblog.comتو عصبانی میشی؟!!! خیلی ام گریه کردم 

دلم خیلی براش سوخته بود گفتم نه مامان عیب نداره ...بعد گفت ولی مامان دست وصورتم رو خوب شستم

رفتم یه بوسش کردم ...niniweblog.comخیلی دلم براش سوخته بود ...البته من خیلی رو این مسائل حساسم اگه حالت عادی 

بود کلی قاتی میکردم)

پسندها (4)

نظرات (5)

الهه
9 اسفند 93 10:48
سلام عزیزم با عکسای تولد 5سالگی شایان جون به روز شدیم.خوشحال میشم قدم رنجه کنید و تشریف بیارید.ممنونم
مامان افسانه
9 اسفند 93 14:04
سلام عزیزم خوبی وایی این ازمایش قند خون واقعا چندشهههههه مخصوصا اون خونگیریااااا فکر کنم برای من دکتر 5بار نمونه با فاصله نیم ساعت نوشته بود یعنی کلا یه روز تو ازمایشگاه بودم خیلی مسخره بود ولی خوب لذت مادر شدن به این سختیهاست دیگه مگه نه؟؟؟؟ الهی بگردم برا سلاله طفلی بچه ام دلم سوختروی ماهشو خیییییییلی ببوووووس
حمیده
پاسخ
افسانه خودمم خیلی دلم براش سوخت
خاله
12 اسفند 93 17:28
سلام بانو اسم نی نی چی انتخاب کردی ؟ بوووس خانوم گل سلاله جون
خاله
13 اسفند 93 20:55
سلام نازم خوبی حمیده جون یه دوست دارم حمیده واقعا مثل آبجی خودم دوستش دارم شما رو هم ندیده ارادت خاصی دارم بهت بانو اسم فوق العاده خوبیه ببین فامیلاتون کشش این اسم رو دارن مادرجون یکی از دوستان اسم نوش که هیراد فقط ایراد صدا میزنه هر چی بهش میگم هیراد میگه منم همون رو میگم دیگه ایراد الان اسم های عجیب غریب مد شده اسم انتخابی شما هم عالی راستی از سلاله بپرس ببین چه اسمی دوست داره دلشو نکشن ها ببین واقعا چه اسمی برای ابجیش میخواد
حمیده
پاسخ
مرسی گلم شما لطف داری عزیزم خاله جون ما هم مامانبزرگ من اذری وبعضی وقتا مشکل داره تو ادای اسمهای مختلفولی نمیدونم این یکی رو چه جوری صدا میکنه
مامان طاها و رها
26 فروردین 94 18:56
یا لطیف دل آدم …چه گرم می شود گاهی ساده… به یک دلخوشی کوچک… به یک احوالپرسی ساده… به یک دلداری کوتاه … به یک "تکان سر"…یعنی…تو را می فهمم…
حمیده
پاسخ
وااااااااااااااااااااااااااااای گل گفتی عزیزم توروخدا برام دعا کن این روزای اخر هم به خوبی بگذاره بچم سالم وخوشگل باشه ... روزای سخت تموم بشن ....
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم می باشد